از غم عشقت دل شيدا شكست شيشه مي در شب يلدا شكست
...امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
...
ای یار ، ای یگانه ترین یار
...
ای یار ، ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند
...
در کوچه باد می آید
...
در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانی است
آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان دروغ وزیدن می گیرد
دیگر چگونه می توان به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد
...
و زخم های من همه از عشق است
...
و زخم های من همه از عشق است
از عشق ، عشق ، عشق
من این جزیره ی سرگردان را
از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر داده ام
و تکه تکه شدن ، راز آن وجود متحدی بود که از حقیرترین ذره هایش آفتاب به دنیا آمد
...
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
...
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهاربا آسمان پشت پنجره همخوابه می شو دو در تنش فوران می کنند فواره های سبز ساقه های سبکبار شکوفه خواهد داد
ای یار ، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
فروغ فرخزادکتاب : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
شعر : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
http://www.delawaz.blogfa.com/
http://www.delawaz.blogfa.com/