Sunday, December 17, 2006

بگو تو باقي را

هوای رفتن کرده بودم. بهانه ای را در جستجو بودم که وقت ديدار دير شده بود
من که از نجوای مرغکان در چمن و کوکوی فاختگان در سخن ندای محبوب می شنيدم، به ناگاه به دمی قرارم را ز کف دادم . آواز در آمد ز دوردست ملکوت که تمام است سهم تو از بازی کودکانهء دنيا ... پس رخت بر کن و بيا
آواز دوست رسيد و مرا اندکی مهلت بود ...بر صحنه شدم ... قدم به خلوت دلدادگی نهادم، سه تار دل به دست و زخمه، زخمهء دوست ... او می برد مرا بدانجا که به پای خويش راهم نبود ... پس آشنا شدم به بويش، که بيگانه هم نبود ... به ديار جان رفتم ، به همان جا که اين نغمات زمينی گوييا شبنمی بود به پيش آن دريای عشق ... نغمه شدم سر تا به پا بر لبان دوست و مرا می نواخت او، چنان که مادر طفلش را
ديگر زمانی نبود برای بازگشت که درون خلوت شه راه فکرتم بسته بود ... ديگر هيچ نبود جز او و من، عاشقانه دنيا را به لحظه ای حضور او فروختم
اينجا سرمستم ، شيدايم ... آنجا ناله کم کنيد ، بشنويد مرا ... در زير و بم هر نغمه ام هوای دوست را ببوييد ... بوی آشنايی می دهد، بوی حضور حضرت جانان

7 Comments:

Anonymous Anonymous said...

هزار حيله برانگيخت خافظ از سر فكر
بدان هوس كه شود آن نگار رام و نشد

9:51 PM  
Anonymous Anonymous said...

خیلی متن قشنگی بود (قشنگتر از قبلیا) آفرین صابر کم کم یه چیزی می شی ترشی نخوری(نیشخند)

1:11 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam sabere aziz....
mibinam ke in neveshte ha ro dige faghat man nistam ke aval mikhoonam
ghashang bood mele hamishe bayad oon paeenee ha ro ham bekhoonam ...

1:23 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam saber...
man felan ghasde be rooz kardan nadaram..gofte boodam ke dastam be ghalam nemire nagoftam???
bashe vali say mikonam
او می برد مرا بدانجا که به پای خويش راهم نبود
kash in roya be vagheeyat mipeyvast....vali az to baeede ....to nabayad az in chiza begi..bashe?

10:19 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam gor... kheili aali bood faghat in 3taare deleto yekam kook kon aakhe bazi vaghta sedaahaye badi azash biroon miaad shookhi kardam very very good bid.
bye

12:38 AM  
Anonymous Anonymous said...

دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق ان زمرد هين دفع اژدهاكن

12:25 PM  
Anonymous Anonymous said...

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
...

9:39 PM  

Post a Comment

<< Home