بگو تو باقي را
هوای رفتن کرده بودم. بهانه ای را در جستجو بودم که وقت ديدار دير شده بود
من که از نجوای مرغکان در چمن و کوکوی فاختگان در سخن ندای محبوب می شنيدم، به ناگاه به دمی قرارم را ز کف دادم . آواز در آمد ز دوردست ملکوت که تمام است سهم تو از بازی کودکانهء دنيا ... پس رخت بر کن و بيا
آواز دوست رسيد و مرا اندکی مهلت بود ...بر صحنه شدم ... قدم به خلوت دلدادگی نهادم، سه تار دل به دست و زخمه، زخمهء دوست ... او می برد مرا بدانجا که به پای خويش راهم نبود ... پس آشنا شدم به بويش، که بيگانه هم نبود ... به ديار جان رفتم ، به همان جا که اين نغمات زمينی گوييا شبنمی بود به پيش آن دريای عشق ... نغمه شدم سر تا به پا بر لبان دوست و مرا می نواخت او، چنان که مادر طفلش را
ديگر زمانی نبود برای بازگشت که درون خلوت شه راه فکرتم بسته بود ... ديگر هيچ نبود جز او و من، عاشقانه دنيا را به لحظه ای حضور او فروختم
من که از نجوای مرغکان در چمن و کوکوی فاختگان در سخن ندای محبوب می شنيدم، به ناگاه به دمی قرارم را ز کف دادم . آواز در آمد ز دوردست ملکوت که تمام است سهم تو از بازی کودکانهء دنيا ... پس رخت بر کن و بيا
آواز دوست رسيد و مرا اندکی مهلت بود ...بر صحنه شدم ... قدم به خلوت دلدادگی نهادم، سه تار دل به دست و زخمه، زخمهء دوست ... او می برد مرا بدانجا که به پای خويش راهم نبود ... پس آشنا شدم به بويش، که بيگانه هم نبود ... به ديار جان رفتم ، به همان جا که اين نغمات زمينی گوييا شبنمی بود به پيش آن دريای عشق ... نغمه شدم سر تا به پا بر لبان دوست و مرا می نواخت او، چنان که مادر طفلش را
ديگر زمانی نبود برای بازگشت که درون خلوت شه راه فکرتم بسته بود ... ديگر هيچ نبود جز او و من، عاشقانه دنيا را به لحظه ای حضور او فروختم
اينجا سرمستم ، شيدايم ... آنجا ناله کم کنيد ، بشنويد مرا ... در زير و بم هر نغمه ام هوای دوست را ببوييد ... بوی آشنايی می دهد، بوی حضور حضرت جانان
7 Comments:
هزار حيله برانگيخت خافظ از سر فكر
بدان هوس كه شود آن نگار رام و نشد
خیلی متن قشنگی بود (قشنگتر از قبلیا) آفرین صابر کم کم یه چیزی می شی ترشی نخوری(نیشخند)
salam sabere aziz....
mibinam ke in neveshte ha ro dige faghat man nistam ke aval mikhoonam
ghashang bood mele hamishe bayad oon paeenee ha ro ham bekhoonam ...
salam saber...
man felan ghasde be rooz kardan nadaram..gofte boodam ke dastam be ghalam nemire nagoftam???
bashe vali say mikonam
او می برد مرا بدانجا که به پای خويش راهم نبود
kash in roya be vagheeyat mipeyvast....vali az to baeede ....to nabayad az in chiza begi..bashe?
salam gor... kheili aali bood faghat in 3taare deleto yekam kook kon aakhe bazi vaghta sedaahaye badi azash biroon miaad shookhi kardam very very good bid.
bye
دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق ان زمرد هين دفع اژدهاكن
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
...
Post a Comment
<< Home