Friday, January 19, 2007

گذشت عمر و به دل عشوه ميخريم هنوز




گذشت عمر و به دل عشوه مي‌خريم هنوز
كه هست در پي شام سياه صبح سپيد
كرا ست سايه درين فتنه‌ها اميد امان؟
شد آن زمان كه دلي بود در امان اميد
سايه

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوان تر زانکه بیرون آید از سینه
راویان قصه های رفته از یادیم

10:42 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام
قشنگه
در ضمن مرسي از نظرت
ما هر چه داريم از شماست

11:44 PM  

Post a Comment

<< Home