سه شنبه، 2006/04/11يا 22/1/1385
برای آنها که گریه مکنند
و
mail
می فرستند............................... صابر
تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه د لهره ازباغجه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلو ده به من کرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي و هنوز
سالها هست
که در گوش من آرامآرام
خش خش کنان گام تو تکرار کنان
مي دهد آزارم
و من انديشه کنان
غرق اين پندارم
که چرا خانه کوچک ما سيب نداشت
حميد مصد ق