Tuesday, August 29, 2006

بيا مه من ، کنيم علاج اين همه نابکاري

قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، امّا گرد بام و بر من، بی ثمر می گردی. انتظار خبری نیست مرا. نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری، باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس، برو آنجا که تو را منتظرند. قاصدک! در دل من، همه کورند و کرند. دست بردار از این در وطن خیش غریب! قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو، دروغ که فریبی تو، فریب. قاصدک! هان. ولی ... آخر ... ای وای! راستی آیا رفتی با باد؟ با تو ام. آری کجا رفتی آی! راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟ مانده خاکستر گرمی، جایی؟ در اجاقی - طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟ قاصدک! ابر های همه عالم شب و روز در دلم می گریند

اخوان ثالث

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

sali gozasht, sal ha pish, hameye zemzeme haye darunam ghasedak bud va emshab baz fazaye aan salha vojudam ra gereft va sal shomar aan sal dar zehnam varagh khord

8:16 AM  

Post a Comment

<< Home