hello brother sun

بچه هاي آسمان
يا
برادر و خواهرانم
يا
خدایا تو را سپاس بر برادر خورشید و بر خواهر ماه...
یا
محمد, مرضيه و مريم

يکبار به محمد و مرضيه گفتم بنويسند چه خاطرات بدي از من دارند. مرضيه به صرافت طبع دخترانه و عاطفي ترش يک سري چيزهاي خنده دار نوشته بود اما محمد بسيار نکات سنگين و مهمي و واقعيي را بيان کرده بود.
محمد: او متولد سحرگاه 27/3/1370 است. شب ميلاد او من و مريم در خانه خاله ناهيد بوديم, خاله ناهيد و شوهرش عمو حشمت (الان حاجيه ناهيد و حاجي حشمت) . او بسيار پسري خوب, عاطفي, صميمي, دوست داشتني, فعال, خوش تيپ و ساده است. او اکنون آن چيزي است که من دوست داشتم در نوجواني باشم و البته نتوانستم باشم (و خوب, شايد نشد). ما با هم 2 سال به باشگاه جودو تربيت مي رفتيم؛ او همواره در وزن خود بهترين بود اما من مثل هميشه حرف و حديث زياد داشتم. ما در خانه با هم فوتبال ها و ديگر بازي هايي جنجالي که معمولا به دعوا ختم مي شد انجام مي داديم. او با استعدادترين فردي است که در تمام عمرم ديده ام. يک روز دريکي از صلاتهاي ظهر مرداد 1382 من و او سرگرم بازي وکشتي و... بوديم, من کلافه شده بودم هر چه مي گفتم "ول کن" بي خيال نمي شد.نمي دانم چه شد که يکهو بيني او صداي بسيار شکستن استخوان داد. پدرم او را به دکتر برد و ما نگران و اصطلاحا "کپ کرده" سرگرم ديدن فيلم "من ترانه 15 سال دارم" شديم. من تمام شکمم آتش درد شده بود. من و مادر ساعت 4 عصر به "درمانگاه تخصصي قائم" رفتيم آنها شروع به حدث زدن کردند و از مسموميت گفتند تا سنگ کليه و... بالاخره من فردا (جمعه) ساعت 2 بعدازظهر عمل آپانديسيت کردم. محمد با دماغ باند پيچي شده به عيادت آمده بود...[در تمام شب هايي که در بيمارستان امام خميني ايلام بودم درم شب ها کنار من بود. مرسي پدر]
ما (متاسفانه و به علت تنگ نظري) همواره او را به علت زود از کوره در رفتن و زود عصباني شدن نکوهش مي کردم. من خيلي زمان است که ديگر سعي در حمايت کامل از او کنم.
من بسيار دوست داشته و دارم که با او دو نفري به کوه و پارک و... برويم. اما تا حالا نشده, شايد بدليل اصرار نکردن و خيلي گرفته بودن من يا غرور او...او هوادار تیم های ورزشی استقلال, اینتر میلان, رم و تیم ملی ایتالیا است. او دوست دار توتی و رائول گنزالس است (مخصوصا حرکت بوسیدن حلقه ازدواجش).